ایلیا جونمایلیا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره
مامان ایلیامامان ایلیا، تا این لحظه: 31 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره
بابای ایلیابابای ایلیا، تا این لحظه: 37 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره
ساخت کلبه زندگیمونساخت کلبه زندگیمون، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

ایلیا گل پسره خونه ما

مادر شدن نزدیکه!

سلام به همگی!!! پسرم نازنینیم الان ساعت چهارو ربع صبح است که برات مینویسم دمدمای اذان صبح!! و فعلا همه خوابن ، منم غرق  خواب بودم که یهو احساس کردم زیر شکم و لگنم درد گرفت و نبضی رحمم به سمت پایین کشیده میشه و بیدارشدم!!  منم موندم چشم به ساعت و تایم میگیرم!  فکر کنم مسافر کوچولوم ایلیا جونم داره میاد بغلم!  و احتمالا این آخرین پست تا قبل از اومدن پسرم باشه، خواهشا برامون دعا کنید... ...
23 مهر 1393

سی ونه هفته از برگ جنینی

سلام عشقم  شما الان هفته سی و نهم هم پر کردی و فعلا خبری از اومدنت نیست عزیزم  دلم برا دیدنت یه ذره شده برا لحظه دیدنت قند تو دل مامان آب کردی!!! الان چهار شبه که اومدیم خونه مادر جون تا هر لحظه که لازم شد بریم بیمارستان ولی فعلا جات گرم ونرمه انگار تو شکمم!  امروز هم با باباییت رفتیم بیمارستان برا تشکیل پرونده و معاینه که خداروشکر همه چیز پسملم خوب بود!  کلی نی نی هم توی بیمارستان بود که برای واکسن و تست زردی اومده بودن ما با دیدن اونها بیشتر ذوق تورو میکردیم! خوشگلم زودتر بیا طاقتم داره تموم میشه دیگه!  امیدم نفسم دوستت دارم...!!!  ...
22 مهر 1393

سی و هفت هم گذشت!

یه سلام پاییزی به پسر پاییزی خودم عشق مامانی پس چی شد؟؟؟ هفته سی و هشت هم داره میاد و از تو خبری نیست که!! پس دیگه کی میای بغلم؟؟  همش به خودم میگم امروز نشد فردا میاد! ولی انگار جات گرم و نرمه و جاخوش کردی تو شکم من!!!! خواهش میکنم بیا عزیز دلم بیا... خدایا بچم و بخودت میسپارم و صحیح و سالم بذارش بغلم .  قربونت برم جوجه من ...
14 مهر 1393

پس دیگه کی؟

سلام عزیزدلم خوبی؟ ساعت دو نصفه شبه و من بازم بیدارم طبق معمول پسملم! دیگه بیخوابی داستان تکراری شبهای من شده! بعضیا میگن بخاطر اینه بعدا که بچه بدنیا اومد مادر به بیخوابی شبانه عادت کرده باشه! علی الحال مادر جان من حاضرم نخوابم ولی تو صحیح و سالم تو خواب ناز باشی!   عروسک مامان پس دیگه کی میخوای بیای بغلم!؟  الان تو هفته سی و هشت هستیم من همش منتظرم دردهام شروع بشه و یه نشونه ای از تو برام باشه ولی انگار خبری نیست حالا حالاها!!!!  قربونت بشم انگار که جات گرم و نرمه تو شکم تنگه مامان که هنوز هیچ علامتی از اومدنت بم نمیدی!!  فردا نوبت دکتر و آرایشگاه دارم! اول میرم پیش خانم دکتر و جواب سونوگرافی ...
12 مهر 1393

اندر احوالات هفته سی و هفت ایلیاجونم

سلام قند عسلم!!! زندگی مامان چطور مطوره؟؟؟ خوبی پسر گلم؟ امیدوارم همیشه خوب باشی قربونت برم عروسکم خداروشکر ما هم بالاخره به لطف خدا به سی و هفت هفته تمام رسیدیم! دیگه هروقت بیای کاملی و رسیده عین یه هلو خوشمزه!!  دیگه چیزی نمونده بیای تو خونه آخ جووووووون.... دیشب مامان کلی ترسید آخه یه چند ساعتی بود شکمم سفت شده بود و درد میکرد. میگفتم نکنه میخوای بیای!!!؟؟؟؟؟؟ از بعدظهرم اصلا تکوناتو حس نمیکردم نمیدونم چرا!!! میخواستی مامان و بترسونی ناقلا ساکت شده بودی!؟ وقتی که بابایی از سر کار اومد و بش گفتم جوجه تکون نمیخوره بلندشد برامون شربت پرتقال تگرگی آورد و داد بهمون همینکه خوردمش شروع کردی به بالا پایین پریدن و من کلی...
9 مهر 1393

پسرکم زودتر بیا

سلام غنچه ناز مامان خوبی پسر خوشگلم؟ الهی که همیشه خوب و خوش باشی زیر سایه خدا!! دیگه چیزی نمونده که زمینی بشی فرشته نازم، این روزهای باقی مونده خیلی سخته و دیر میگذره خیلی دلم بیتابته درورت بگردم عسلم. انتظار خیلی سخته انگار هر یه روزش یه ماه میگذره. نمیدونم که دقیقا چند روز دیگه مهمون دل کوچیک مامانی هستی فقط امیدوارم که تو این مدت تونسته باشم خوب ازت مراقبت کرده باشم و خوب پرورش یافته باشی پسر خوبم، تو برام بهترین و پاکترین و دوست داشتنی ترین موجود دنیایی!! خیلی دوستت دارم فقط زود بیا قربونت بشم که دیگه بسه دیدن اتاق پسرکی که خودش هنوز اونجا نیست و تختش خالیه! الان شما ۳۶ هفته و ۶ روزته و دیگه مامان تقریبا همه کارهاشو کرده...
8 مهر 1393

بیدارم تا تو بخوابی

سلام گلکم خوبی ؟ عزیز مادر الان که دارم این مطلب و برات مینویسم شما سی و شش هفته و چهار روزه که تو دلمی و داری با تکونات منو عاشقتر از قبل میکنی پسرم! دیگه خیلی دل تنگتم و آرزوم شده دیدنت خیلی دوست دارم... الان ساعت ۲و نیم نصفه شبه و من مثل شبهای دیگه بیدارم و خواب از چشمام فراریه هرکاری میکنم خوابم نمیبره دیگه جون نمونده برام راستشم بخوای الان۲ روزه که یهویی بدجور سرماخوردم وبیحال افتادم تو خونه و بیشتر از همه نگران سلامتیه توام خداکنه خطری تو رو تهدید نکنه تا این چند روزی که باهمیم هم با خوبی و خوشی بگذره و بیای بغلم! راستی مامانی جونم پنجشنبه رفتم آخرین سونوگرافی هم انجام دادم که خدارو صدهزار مرتبه شکر همه چیزت عالی بود و وز...
6 مهر 1393

بوی ماه مهر

  پاییز می‌آید آری قاصدک‌ها خبر آورده‌اند… پاییز خواهد آمد خش‌خش برگ ، عطر باران، بوی خاک… پاییز خواهد آمد باید قشنگ‌ترین دفتر‌هایم را درآورم؛ نوشتن حس‌های تازه ، رنگ زرد ، رنگ نارنجی احساس می‌کنم  پاییز  آسمان را به من نزدیک‌تر می‌کند انگار هدیه می‌دهد یه بغل اندیشه ، یک بغل شعر ، یک بغل احساس نم‌نم باران ، موسیقی باد… گونه‌ی گل انداخته از سرما… حس دلتنگی… حس بی‌تابی… حس عشقی که نمی‌دانم چیست؟! امسال بوی ماه مهر بوی عاشقی میدهد بوی مادر...
1 مهر 1393
1